سزاوار ظلم
روزی فردی نزد پادشاه رفت و از او پرسید که چرا اینقدر بر مردم ظلم می کنی؟ پادشاه گفت که مردم خود سزاوار و خواهان این ظلم هستند. بعد آن شخص پرسید که منظورتان از اینکه میگوید مردم میخواهند چیست؟ بعد پادشاه آن شخص را بر روی پلی که برای عبور مرور مردم بود برد و آن روز گفت که بخش نامه ی جدید این است که هر نفر برای گذر از پل باید یک سکه بدهد. هر کس یک سکه را پرداخت می کرد، روز دیگر پادشاه فرمان داد که برای گذر از پل باید هر نفر 3 سکه بدهد، باز هم هر نفر سکه ها را پرداخت کرد و از پل گذشت. پادشاه سکه ها را همین طور تا 10 سکه افزایش داد و هر کس سکه ها را پرداخت می کرد و از پل می گذشت.
دوره ی آخر پادشاه گفت که هر نفر باید 10 سکه پرداخت کند و یک شلاق بخورد و از پل بگذرد مردم پذیرفتند و بعد از گذشت زمانی کسی داد زد که ما اعتراض داریم که موجب خوشحالی شخص مذکور شد و بعد آن شخص معترض آمد و گفت این چه وضعی هست تعداد سربازها را افزایش دهید که زود ما شلاقمون را بخوریم و برویم.
- ۸۹/۰۲/۲۵