شب نویس

دست نوشته های سامان تقوی سوق

شب نویس

دست نوشته های سامان تقوی سوق

شب نویس در ادامه نوشته های قبلی ام در (a2sts.blogfa.com) تمرین فکر کردن و نوشتن هست.امید هست که بتوانم در این زمینه به کمک مخاطبان عزیز موفق باشم.
با تشکر
سامان تقوی سوق

چرا انسان از فرشته برتر است ؟

سامان تقوی سوق | سه شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۰، ۰۱:۱۷ ق.ظ

وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَةِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَةًقَالُواْ أَ تجَْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَْنُ نُسَبِّحُ بحَِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَقَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ(30)

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: ”من در زمین جانشینى خواهم گماشت“، [فرشتگان‏] گفتند: ”آیا در آن کسى را مى‏گمارى که در آن فساد انگیزد، و خونها بریزد؟ و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه مى‏کنیم و به تقدیست مى‏پردازیم.“ فرمود: ”من چیزى مى‏دانم که شما نمى‏دانید.“ (30)

وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمَْاءَ کلَُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئکَةِ فَقَالَ أَنبُِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ(31)

و [خدا] همه [معانى‏] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: ”اگر راست مى‏گویید، از اسامى اینها به من خبر دهید.“ (31)

قَالُواْ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَاإِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ(32)

گفتند: ”منزهى تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته‏اى، هیچ دانشى نیست تویى داناى حکیم.“  (32)

قَالَ یََادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَْائهِِمْفَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَْائهِِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ(33)

فرمود: ”اى آدم، ایشان را از اسامى آنان خبر ده.“ و چون [آدم‏] ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: ”آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را مى‏دانم و آنچه را آشکار مى‏کنید، و آنچه را پنهان مى‏داشتید مى‏دانم؟“ (33)

آیات گر چه بسیار گنگ و مبهم است و تا کنون تفسیر های بسیاری بر آنها کرده اند لیک این آیات باید آیات بسیار مهمی باشد چرا که

دلیل برتری انسان ازفرشتگان بصورت بسیار زیبا و جالبی در این آیات مطرح می شود و در پایان خود مبهم بودن این آیات نشان از همان نعمتی می دهند که که خدا به همان وسیله آدم را بر فرشته ترجیح داده و او را برتر از فرشتگان می داند .

یقیناً نعمتی که خدا در این آیات به بشر می دهد بزرگترین نعمت خداوند به بشر بوده و هر کسی که این نعمت را از انسان بگیرد منفورترین نزد خداوند و بشر خواهد بود. دلیل این امر به راحتی از موضوع آیات فهمیده می شود چرا که موضوع پاسخ به فرشتگان در برتری انسان است .

اما این نعمت چیست ؟ چگونه می توان این نعمت بزرگ را از این آیات گنگ و مبهم فهمید . شاید اگر به این سوال جواب دادیم به آن نعمت بزرگ نیز پی ببریم و زیبایی این آیات را بیشتر درک کنیم .

فرشتگان :خدایا ،آیا بشری خلق میکنی که در زمین فساد می کند و خون می ریزد در حالی که اگر تسبیح و تقدس می خواهی ما برای تو این کار را می کنیم ؟ اما خدا چه جوابی به این فرشتگان ظاهر بین خواهد داد . نمی گوید  آدم خونریزی نمی کند  ،فساد نمی کند... پس چه می گوید ؟

خداوند : من چیزهایی می دانم که شما نمی دانید .

خداوند درعین بزرگی و قدرت کامل به سوال فرشتگان به طور جالبی پاسخ می دهد در حالی که او هرگز ملزم به جواب دادن به کسی نیست.

خداوند برای اینکه به فرشتگان ثابت کند که انسان برتر از آنهاست چنین می کند . اسماء را به آدم می آموزد سپس آنها را بر فرشتگان عرضه می کند .

حال وقت پرسش است، ای فرشتگان مرا از اسماء (علم)  اینان خبر دهید. خدایا منزهی تو ، اما جز آنکه به ما آموختی چیزی نمی

دانیم و تو علیم و حکیمی!

عجیب است! خداوند که ابتدا اسماء  را به فرشتگان عرضه کرده ، پس چرا فرشتگان می گویند خدایا ما جز آنکه تو به ما آموختی آموختی چیزی نمی دانیم و تو علیم و حکیمی !

عجیب است !خداوند که ابتدا اسماء  را به فرشتگان عرضه کرده ، پس چرا فرشتگان می گویند خدایا ما جز آنکه تو به ما آموختی چیزی نمی دانیم .

 اما یقیناً سوال خداوند نباید از همان اسما یی باشد که خداوند به آنها عرضه کرده بود ، چون در این صورت فرشتگان باید به آن جواب می دادند و این را می توان از ” انبونی باسماء هولاء (مرا از اسما ء اینان خبر دهید) ” فهمید. یعنی اینکه هولاء در این آیه غیر از آن چیزی بوده که خدا به فرشتگان آموخته است.

حال نوبت آدم است ، ای آدم فرشتگان را از آن اسماء آنان با خبر کن، و آدم چنین می کند.

خداوند: آیا به شما نگفتم که من غیب آسمان ها و زمین را می دانم و می دانم آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می کنید.

راستی این چه نعمتی است که انسان را برتر از فرشته می کند. به هر حال از این آیات باید این موضوع را فهمید چون موضوع اصلی این آیات دلیل برتری انسان بر فرشتگان است.

بگذارید این گونه موضوع را روشن کنیم :

” خداوند اعداد را به انسان و فرشته می آموزد سپس از فرشته می پرسد دو بعلاوه دو چند می شود ، فرشته می گوید خدایا تو فقط ارقام را به من آموختی و به من عمل جمع کردن را نیاموختی ومن هم جز آنکه به من آموختی چیزی نمی دانم اما آدم با یک تفکر کوتاه (پردازش ساده) به این سوال جواب می دهد که جواب میدهد.”

یا

- خدا می گوید شب تاریک است

- برای دیدن نیاز به نور است

سوال:

الان شب است آیا می توان دید ؟

فرشته می گوید خدا تو که نگفتی که شب می توان دید یا نه و ما این را نمی دانیم.

آدم چنین نتیجه می گیرد چون الان شب است و تاریک است پس نور نیست پس نمی توان دید.

شاید این همان دلیل برتری انسان نسبت به فرشته است ” تفکر و تولید علم از آن اسمایی که خداوند به او آموخته است(بوسیله ی قدرتی که خداوند به او داده است) و اینکه انسان برای ادامه ی زندگی نیازی ندارد همه ی چیز ها مو به مو به او گفته شود”

در حالی که فرشتگان چنین توانایی ندارند .

از این آیات می توان فهمید که دلیل برتری انسان بر فرشته اختیار او نیست، چرا که در این آیات که موضوع اصلی آن دلیل برتری انسان بر فرشتگان است اصلاً به آن اشاره ای نشده است.

اما چنین می توان فهمید که:

به یقین هر کس این نعمت را از انسان بگیرد منفور ترین نزد خدا وبشرخواهد بود.

به یقین هر کس که با من مثل یک فرشته برخورد کند، و تصور کند که باید همه ی باید ها و نباید ها را برای من مشخص کند و قدرت تحلیل را از من بگیرد به من بیشترین ظلم را کرده است.


 

اینطور راه برو ، آن طور بپوش، این کار حرام است و آن کار حرام نیست، موسیقی حرام است یا حلا ل است ، و فلان و فلان ... بدون اینکه  هیچ دلیل قانع کننده ای برای من بیاورد  این نعمت خداوند را از من گرفته است چرا که خداوند اسماء (شاید در یک مفهوم قرآن یا شاید فطرت به هر حال علمی که برای انسان اثبات شده و به صورت و بدرستی او ایمان دارد) را به من آموخته و این خود من هستم که باید با قدرتی که خداوند به وسیله ی آن مرا از فرشته برتری داده با تلاش و کوشش و تفکر به این سوالات جواب بدهم و یا دلیلی قانع کننده از جانب دیگران برای آنها بیابم وگویا خداوند این را از من می خواهد نه اینکه من یک مقلد کور باشم مقلد کور بودن چیزی نیست که بشر برای آن ساخته شده باشد. چون اگر قرار بود همه ی چیزها مو به مو به من گفته می شد و من به آنها عمل می کردم در این صورت من حداکثر یک فرشته خواهم بود و این یعنی هیچ دلیلی برای سجده ی فرشته بر من وجود نداشته است.

دیگران تنها می تواند نتایجی را که به آن در زندگی دست یافتند با دلیل های خود منتشر کنند نه اینکه بگویند حکم فلان است و بس وتو تقلید کن، اگر اشتباه بود ما جوابگو خواهیم بود. هیچ کس حق ندارد با استفاده از این نتایج حلال و حرام را مشخص کند وبرای خداوند تعیین و تکلیف کند. به یقین منفورترین نزد خداوند کسی خواهد بود که بزرگترین نعمت خداوند (دلیل برتری بر فرشتگان) را از انسان بگیرد و آیا شیطان جز این هدفی دارد که این بزرگترین نعمت را از انسان بگیرد . واگر چنین کند به یقین به هدف اصلی خود رسیده است ..

حال چگونه میتوان با توجه به این آیات دنیا را طوری تعریف کرد که همه چیز آن برای انسان تعریف شده باشد و انسان مجبور به حرکت در یک مسیر مشخص شده باشد. چون در این صورت فرشته نیز از عهده ی این کار بر می آمد (خداوندا! منزهی تو، جز آنچه به ما آموختی چیزی نمی دانیم وتو علیم و حکیمی.)

واقعیت چنین است که انسان به جز چارچوب اسمائی که خداوند برای او قرار داده است دیگر مجبوربه قرار گرفتن در هیچ چهار چوبی نیست و قرار گرفتن در هر چهار چوب دیگری هدف اصلی شیطان بوده ولو این چهار چوب از هر نظر خوب باشد .(مهم مطلق بودن این چهار چوب برای انسان است که نباید باشد) چرا که هدف آنگونه که در این آیات مطرح است این است که انسان با تو جه به این اسماء مسیر خود را تشخیص دهد نه آنکه همه چیز در اختیار او قرار گیرد.

البته این تناقضی با

َلا إِکْرَاهَ فىِ الدِّینِقَد تَّبَینَ‏َ الرُّشْدُ مِنَ الْغَىّ‏ِفَمَن یَکْفُرْ بِالطَّغُوتِ وَ یُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى‏ لَا انفِصَامَ لَهَاوَ اللَّهُ سمَِیعٌ عَلِیمٌ(256)

در دین هیچ اجبارى نیست. هدایت از گمراهى مشخص شده است. پس هر کس که به طاغوت کفر ورزد و به خداى ایمان آورد، به چنان رشته استوارى چنگ زده که گسستنش نباشد. خدا شنوا و داناست. (256) ندارد چون منظور این نیست که همه چیز برای انسان جز به جز گفته شده بلکه منظور این است که انسان در هر زمان با توجه به آنچه آموخته است میتواند مسیر را مشخص کند.

و این همان چیزی است که به بشر آزادی می دهد و او را از قید و بند های بیخود می رهاند .

حال ممکن است این گونه مطرح شود که بشری که در قید این اسماء نباشد آزاد تر از بشری است که قران می خواهد. اما حقیقت این بوده که بشر هیچ گاه نتوانسته از هر قید و بندی رها شود و این بدین دلیل است که بشر خود را دارای نقص فراوان می بیند- مگر اینکه به دروغ انکار کند- و تنها راه آرامش او، وصل شدن به کمالی مطلق است. وبشر همواره در قید و بند بوده و هیچ راه گریزی از آن نداشته است. و اما آرامش و آزادی واقعی وقتی است که بشر فقط در گرو  یک مطلق بوده و هرگز نمی توان که آزادی و آرامشرا برای کسی تصور کرد که چندین -و نه یک - مطلق دارد، یا آنکه اصلاً مطلقی ندارد.

براستی برتری انسان بر فرشتگان را چگونه میتوان با توجه به این آیات متصور بود در حالی که عده ای برای قدم به قدم انسان الگو تعریف کرده اند .

آری اگر برای فرشته هم همه چیز مو به مو تعریف شود او هم می تواند مثل انسان در این زمین زندگی کند.

یک مقلد حداکثر می تواند مثل یک فرشته باشد که در این صورت شایستگی سجده ی فرشته بر خود را ندارد . به یقین هر که در زمینه تحقیق و تولید علم تلاش بیشتری بکند شایستگی بیشتری برای سجده ی فرشته بر خود را دارد و واضح است که تصور تحقیق و تولید علم بی طرفانه و سالم در فضای انحصاری و دیکتاتوری محال می باشد.

زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد           دیـو بگریزد از آن قـوم کـه قـرآن

  • سامان تقوی سوق

نظرات  (۵)

سلام

واقعا درهر شرایطی می توان انسان بود ... اگر خودمان بخواهیم.

شاداب باشیدهمیشه
  • آلبالو خشکه
  • وبلاگتون قرآنیه؟اگه پستارو کوتاه تر کنین بازدید کننده حوصله ش میگیره بخونه اگه عربیاش واستون مهمه لا اقل تو ادامه مطلب بزارین البت صرفا یه نظر بود،اسم وبلاگتون قشنگه


    پاسخ:
    البته ما معمولا آخرین مطلبمان را سرباز می گذاریم و باقی مطالب گذشته را در ادامه مطلب می گذاریم.
    با سلام خدمت سامان عزیز!
    ابتدا تشکر از اینکه سعی می کنی مطالب رو عمقی بیان داری - حداقل در این چند وقتی که من وبتو مطالعه می کنم این موضوع مشهوده- اما چند نکته رو قابل ذکر می دونم:
    1- در آن آیات شاید منظور خداوند تبارک و تعالی از ماءوتفاوت انسان و فرشته همان قوه ی پردازش باشد که علما بر آن نام "منطق" نهاده اند که طبق تعریف منطق باید به طور مثال در آن نمونه ای که ذکر کردید قبلاَ برای انسان (صاحب منطق) عمل "جمع" را تعریف کرده باشیم! در عین حال شاید تعریفی که خداوند در جای دیگر از انسان می کند ناظر بر همین مطلب باشد البته فقط "شاید" و این نظر منه "ان الانسان حیوان ناطق"
    2- در این بحثی که کردی و ثابت کردی اصالت قوه ی "پردازش و تشخیص" انسان را، از یک نکته نباید مغفول ماند و آن نقش "تخصص" در آن "باید ها و نبایدها" ست. منظور اینکه نباید تخصص و متخصص را فراموش کرد و آن ها را وانهاد به بهانه ی اینکه ما خود قوه ی تشخیص داریم و نیازی به شماها نیست و اساسا رجوع به متخصص نافی قوه ی "تشخیص" نمی باشد چراکه هر انسانی منوط به داشتن مواد خام اولیه(به شرط کافی بودن) -البته بدون درنظر گرفتن استعداد- قادر به "تشخص" میباشد.
    3- در نهایت با توجه به تعریف قرآن از "انسان" میتوان اینطور نتیجه گرفت که هیچ راهی انحصاری نیست و به شرط جهد در اخذ مواد اولیه هرکسی می تواند قدم بدان راه نهد و به طور مشخص حتی در تآویل و برداشت از متن قرآن نیز طبق همین اصلی که اثبات کردیم هیچ قراعتی به بهانه ی "رسمی بودن" مصونیت نمی یابد.


    پاسخ:
    و البته بخاطر یادآوری نکاتی که کاملا از آنها بهره مند شدیم.
    سامی جان باز مثل همیشه عالی وزیبا بود من موافقم و می پسندم
    مطالب برام جالب بود.


    پاسخ:
    ممنون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">