شب نویس

دست نوشته های سامان تقوی سوق

شب نویس

دست نوشته های سامان تقوی سوق

شب نویس در ادامه نوشته های قبلی ام در (a2sts.blogfa.com) تمرین فکر کردن و نوشتن هست.امید هست که بتوانم در این زمینه به کمک مخاطبان عزیز موفق باشم.
با تشکر
سامان تقوی سوق

رسیدن به آرامش مداومتر - افزایش اعتماد به نفس

سامان تقوی سوق | پنجشنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۱۷ ق.ظ

هیچ وقت اعتماد به نفس را در یک قرص یا سرنگی نمیتوانند به بدن ما تزریق کنند. آدم های شاد و موفق و آرام به این خاطر زیاد نیستند که بر خلاف سایرین حوصله به خرج می دهند و راههای مفید را با مطالعه و تفکر پیدا میکنند، کاری که به آسانی هر کسی میتواند انجام دهد ولی اغلب، مورد غفلت قرار میگیرد. پس شما هم که می خواهید در زندگی موفق باشید، حوصله به خرج دهید و این مطلب را هم رو خوانی هم که شده بکنید شاید نکته ای داشته باشد که به درد شما بخورد.

در ادامه بحثی که چندی پیش در مورد «رسیدن به آرامش مداومتر» مطرح کردیم به این نتیجه رسیده بودیم که «اعتماد به نفس» شاه کلید شادی و آرامش می باشد! کلیدی که ما در پی آن پیش انواع کلیدساز می رویم و در ورای این هستی و وجود (خود خویشتن) در پی آن میگردیم! یکی سراغ پول می رود یکی سراغ رابطه با دختر خوشگل (پسر پولدار) و یکی سراغ تیپ و سیمای به روز، یکی سراغ تخریب دوستان و اطرافیان و یکی...! حال آنکه کافیست نیم نگاهی به «خود» بیاندازیم...

 اکنون بهتر است به تجزیه اصطلاح «اعتماد به نفس» بپردازیم! اعتماد به نفس یا به عبارتی اعتماد به «خود»، اعتماد به شخص آدمی و ظرفیت هایش می باشد! اعتماد به توانایی های آدمی و اعتماد به قدرت بی نهایت آن. حرکت اغلب افراد که در بالا گفته شد در واقع اعتماد به سایرین است؛ در این اعتماد ما سایرین را بیش از خودمان قبول داریم و وقتی آنها ما را تأئید کنند به ظاهر به خودمان اعتماد میکنیم ولی در حقیقت ما اعتماد به "دیگران" را در خودمان پروراندیم که در نهایت به فراموش شدن خودمان منجر میشود! 

اما چقدر ارزش دارد نظر بقیه را به خودمان جلب کنیم و از این طریق به قولی اعتماد به نفسمان را بالا ببریم؟

همه (یا شاید بهتر باشد بگویم اغلب ما) وقتی در جایی هستیم که موسیقی با صدای بلند در حال پخش است و جمعیت زیادی هم در حال رفت و آمد هستند مثل فروشگاه ها و جاهایی که جشنی برگزار میشود (اگر در یاسوج هستید فضایی شبیه حوالی قسمت jumping در پارک ساحلی) وقتی راه می رویم، حسی شبیه این را داریم که در یک ویدیو موزیک قرار گرفته ایم و دوربین ها بر روی ما زوم کرده اند و حتی گاهی سعی میکنیم ژست خاصی به خود بگیریم، راستش را بخواهید خودم گاهی تصویر آهسته راه میروم! احساسات مشترکی شبیه این که گاهی اظهار کردنشان در نظرمان مسخره می باشد برای بزرگانی مانند خاتمی هم اتفاق میافتد!!! این را گفتم که بگویم بقیه افراد، خیلی عجیب و غریب نیستند و بسیار شبیه خودمان هستند، درحالی که ما به خودمان اعتماد نداریم و میخواهیم این خلأ را با اعتماد به سایرین پر کنیم. و به همین خاطر است که اعتماد بنفس ناشی از تأیید بقیه خیلی برای ما دوامی ندارد! همان اندازه دوام دارد که وقتی موسیقی را به وسیله گوشی که در گوشمان هست گوش میدهیم و عینک دودی میزنیم اعتماد به نفسمان بالا میرود و وقتی از این وسایل مجرد میشویم باز برمیگردیم به حالت عادی و شب هنگام که سر را بر بالین میگذاریم آن احساس ضعف و هیچ بودن به سراغمان می آید فارغ از اینکه یادمان بیاید چقدر بقیه امروز به ما میگفتد خوشتیپ و خوش صدا و ...! پس کجای کار می لنگد؟!

بگذارید برگردیم به شعارها و البته نظر نگارنده در مورد جلب تاییدیه سایرین همچنان به پایان نرسیده است!

آسمان بار امانت نتوانست کشید / قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند!

این شعر بی شک رسالت و ظرفیت انسانی را بیش از هر چیزی بیان می کند! شعری که عشق و عاشقی را با تمام عظمتش و سخت بودنش متعلق به انسان می داند! بلی ما از درون سست و ضعیف شده ایم و دنبال آرایش ظاهر هستیم، در حالی که این فقط پلاستر و ماست مالی کردن اصل مسئله می باشد! با کمی نگاه در جوامع پیشرفته تر (بخصوص در حوزه مطالعه) شما کم نمیبینید در اخبار و رسانه ها که یک نفر به تنهایی با در دست گرفتن پلاکاردی جلو کاخ سفید به اعتراض می پردازد بی آنکه هراس از این داشته باشد که کسی القاب احمق و شبیه این را به وی بچسباند؛ و یا اینکه گروه های اجتماعی با 4-5 عضو تشکیل میشوند آن هم برای مطالباتی که برای ما مسخره می باشند، مثلاً برای کم شد هویج و خطر تغذیه خرگوش ها، برای استفاده بیش از حد رنگ سفید در آشپزخانه و... (فارغ از تأیید و یا رد فلسفه ی وجودی این گروه ها)، ولی برعکس آن در کشوری شبیه کشور ما میشود به این مورد اشاره کرد که اگر شما صاحب رسانه باشید می توانید بعد از یک هفته تبلیغ، جمعیت بی شماری را برای توهین به مقدسات (در فیلمی که تقریبا میتوان گفت هیچ کدام از آن افراد بی شمار آن را ندیدند!) به خیابان ها بکشانید و حتی افراد بی گناهی چون سفیران را با افتخار به قتل برسانید!

شاید تا کنون از اشارات نگارنده منظورش آشکار شده باشد ولیک واضح تر بگویم، از نشانه های داشتن اعتماد به نفس واقعی، جرأت فکر کردن است و اینکه افراد پس از دیدن و شنیدن و مطالعه بر روی تفکرات و حرف های سایرین، در آخر با توجه به مبنای فکری که برای خود انتخاب کردند، مستقلاً نتیجه گیری کنند! که البته صحت این نتیجه گیری به این بر میگردد که چگونه و چطور بتوانیم مبنای مذکور را برای خود تعریف کنیم! چطور بتوانیم تعیین کنیم که خط مشی من مثلاً در پوشش این هست که تا این حد پیرو مد باشم که چناچه پوششی که مد هست به تن من خوش نیامد و یا از ملاک های من به دور بود، ولو به روز ترین مد هم باشد ولو تأیید بقیه را هم به همراه باشد، از پوشیدنش امتناع بورزم؛ ولی اگر از مرام و عقیده من به دور نبود و بقیه هم سفارش کردند این لباس را بپوش، چنین کنم و در این حد از نظر بقیه استفاده کنم، نه اینکه خودم و تفکر خودم را زمین بگذارم و هیچ احترامی برای طرز تفکر خودم نداشته باشم و فقط به جلب نظر سایرین فکر کنم و تمام!

با توجه به شعری که در بالا گفته شد ظرفیت بی نهایت آدمی را میتوانیم در خود کشف کنیم! و لازمه ی این و آنچه در بالا ذکر شد، بی شک مطالعه و شناخت قویتر اطرافمان می باشد ولی به صورت کلی این مطلب را این چنین نتیجه گیری و جمع بندی میکنم که؛

اعتماد به نفس یعنی اعتماد به خودمان، یعنی اعتماد به اینکه اشتباه نمیکنیم یا لااقل درصد اشتباهاتمان بسیار کم و نزدیک به حداقل هست! اشتباه چیست؟ اشتباه کاریست که نباید انجام بدهیم! اشتباه تخریب و شکستن غرور دیگری، غیبت کردن، قدرشناس نبودن، موقعیت سوز بودن است! برای این موارد باید اشتباه را بشناسیم، باید بدانیم که وقتی در جمعی فلان شوخی را با دوستم میکنم یا اینکه دعوت میکنم به معروف یا نهی از منکر، آیا ممکن است که او ناراحت شود؟ آیا دوستم میتواند با این شوخی من کنار بیاید؟ آیا من برای تولید سرمایه، علم، کارآفرینی، کمک کردن به بقیه و... بهترین راه را انتخاب کردم؟ پس من باید نهایت تلاشم را کنم که از هوشم نهایت استفاده را ببرم! همواره یکی از این تلاش های واجب مطالعه می باشد که البته امروزه رنگ و رخ متفاوتتری به خود گرفته و اصلا تعریف مطالعه این هست که غیر از کتب و نوشته های مختلف را که میخوانم و در آن فکر میکنیم در تمام پدیده های اطرافمان تا جای ممکن هم فکر کنیم و تدبیر داشته باشیم!

تمام آنچه در بند بالا ذکر شد را میتوان اینگونه گفت که لازمه اعتماد کردن به خود این می باشد که ابتدا مبنایی دقیق با معیارهای تربیتی و تفکری خود برای خودمان تعریف کنیم و تصمیم گیری های مختلف را با استفاده از این مبنا انجام دهیم! و در نهایت برای چنین کاری دو مورد پیشنهاد میشود! اول اینکه اخلاق و معرفت برای اخلاقی شدن را پیدا کنیم و تعریف ساده اخلاق هم این میشود که حریم خود و سایرین را بشناسیم و نه بگذاریم کسی به حریم ما متجاوز بشود و نه تجاوز کنیم به حریم دیگران و البته اخلاق از نوع پیشرفته هم این میشود که خوب و دقیق به آثار اعمال و کارهایمان فکر کنیم تا اینکه موجبات متضرر شدن کسی را فراهم نیاوریم! و برای این موضوع باید درک کافی برای فهمیدن بقیه افراد داشته باشیم و این یعنی داشتن انواع و اقسام مطالعه ای که در بالا ذکر شد! دوم هم اینکه خوب به اطرافمان بنگیرم و نهایت تلاشمان را بکنیم که حداکثر بهره را از همه امکانات اطرافمان ببریم، لازم به ذکر است که گاهی مشکلات و فقر (مالی) و محدود شدن و حتی کم استعدادی، خود میتواند شبیه پولدار بودن و استعداد داشتن امکانات محسوب شوند! چرا که بیشتر مواقع از این ناراحتیم که میتوانستیم جایگاهی بهتر از این داشته باشیم و نداریم و این نهایتا به تضعیف اعتماد به نفس می انجامد!

  • سامان تقوی سوق

نظرات  (۲)

  • اعتماد به....
  • یه خانمی یه بار به یک نکته ای اشاره کرد که برای من خیلی جالب بود.
    میگفت بعضی خانمها اگه مردها موقع صحبت کردن نگاهشون نکنند هُل میشن و اعتماد به نفسشونو کلا از دست میدن... برام سئوال بود که چرا؟
    گفت به این خاطر که بعضی خانمها وقتی با کسی و خصوصا با مردی صحبت میکنند با توجه به شناختی که از مردها دارند تصور میکنند که با تکیه به زیبایی ظاهرشون اگر کلامشون خیلی گیرا و جذاب نباشه، کار خودشونو کردن و ایراد و اشکالشون در حرف زدن تابلو نمیشه. یعنی طوری که بیش از این که ذهن طرف درگیر بیانشون بشه درگیر ظاهر میشه. که اگر این نگاه طرف هم نباشه گاهی با "خاص" صحبت کردن یا به قولی اشوه در حرف زدن سعی میکنند اون رو جبران میکنند. البته این در مورد کسانیه که در بیان ضعیف هستن و...
    سلام
    نسبت به متنهای دیگه که موجوده نگارش بهتر و کاملتری داره،یحتمل درخواست همکاری کار خودشو کرده!!!
    ولی در کل متن جالبیه،ای کاش از منابعش هم مینوشتی!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">