برای نشریه دانشجویی آسمان دانشگاه یاسوج
سن نزدیکم با شما، حرف زدن را سخت و سختر میکند و بعد از چند سالی که جسارت دست به
قلم شدن را به خودم دادم، بزرگترین جسارتیست که میکنم و البته با استفاده از این
قرابت سنی و البته با وجود غیرهمجنس بودنم فکر میکنم بهتر بتوانم قلمی بزنم که
شاید جایی مفید و فایده باشد.
چیزی که بنده
را به این وا داشت که بخواهم با بانوان محترم چندکلامی را عرض کنم، مسائل پیش روی بسیاری از قشر هم سن و سالان ما
(از هر دو جنس) می باشد، سنی که ما در آن هستیم، ابتدای سن مسئولیت و همچنین اوج
سن نیازها و تمایلات طبیعی ما هست. سنی که می توان سن مهاجرت از دوره ی بی
مسئولیتی، یعنی دوره قبل از سال اخر دبیرستان، که وظیفه ی اغلب ما این بود که
نهایتا در 1 سال تحصیلی تجدید نشویم یا
اینکه اگر خیلی درس خوان بودیم، حواسمان باشد معدل نمراتمان کمتر از نوزده و نیم
نشود. این دوره با تمام خوشی هایش و مشکلات کوچکش مثل نداشتن یک دوچرخه که برایمان
کوه مشکل بود، تمام شد و ما که اغلب برای ورود به دوره مسئولیت پذیری و یا هر سختی
دیگری آموزش ندیدیم، حال وارد برهه ای از زندگی شده ایم که حتی برای شخصی ترین
مسائلمان گاه باید به غریبه ترین و بی ربط ترین افراد پاسخگو باشیم! نامزد نکردی؟
چند واحد پاس کردی؟ خجالت نمیکشی مرد شدی هنوز این وضع پوشش ات هست؟ شغلی چیزی،
پیدا نکردی؟ و... .
فردی که
متاسفانه مطابق با نظام آموزش و پروش ما عملا برای این دوره تربیت ویژه ای (و شاید
بهتر باشد بگویم مفید) ندیده است، حال به یکبار مثل کسی که هیچ آشنایی با فنون شنا
ندارد و بدون هرگونه امکاناتی، در آب عمیق و تند و تیز رودخانه ای انداخته می شود،
وارد چنین دوره ای می کنیم، و همه نگاه ها را متمرکز بر روی خود دارد که با این
مشکلات چه می کند.
تا اینجای بحث
را اینگونه جمعبندی می کنم: همه ی ما هم اکنون در دوره ای از زندگی مان هستیم که
با وجود بسیاری از تمایلات و خواست های طبیعی مان، که داریم، و در کنار این موضوع
توجه بقیه ی افراد اطرفمان (تقریبا می شود گفت فارغ از غریبه و آشنا)، را بر روی
خود داریم. اینها همه شرایطی هست که مشکلات بسیاری برایمان پدیدار میگردد.
حال در این
میان معمولا دختران به هر دلیلی، از جمله ترس، این مشکلات برایشان دو چندان و شاید
هم چندین برابر میشود، از همین رو ترجیح دادم این نگار را با این نام ارائه دهم.