شب نویس

دست نوشته های سامان تقوی سوق

شب نویس

دست نوشته های سامان تقوی سوق

شب نویس در ادامه نوشته های قبلی ام در (a2sts.blogfa.com) تمرین فکر کردن و نوشتن هست.امید هست که بتوانم در این زمینه به کمک مخاطبان عزیز موفق باشم.
با تشکر
سامان تقوی سوق

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

ببخشید بخاطر نگارش بد مطلب قبلم

سامان تقوی سوق | سه شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۲:۰۵ ق.ظ

از دوستان عزیز بسیار به خاطر نگارش ضعیف آخرین پستم، حقیقت این هست که از طرفی داشتیم از دهم اریبهشت (مناسبت آخرین پستم) فاصله میگرفتیم و از می بایست این سخنان را حتما ذکر میکنم. بهمین خاطر خلاصه این مطلب را اینگونه  مینویسم که :

سالگرد شهادت برادرم امیر را گرامی داشتم و بعنوان یکی از الگوهای فعالیت سیاسی (حداقل برای خودم) از ایشان یاد کردم و سعی کردم اینگونه بگویم که خیلی از دوستانی که این روزها منافع جامعه خود را منافع خود میدانند و هرگز برای آبادی خانه شان، خانه جامعه شان را وایران نمیکنند، همین ها نمود واقعی شهدا هستند که شهدا چندان کار متفاوتی نکردند، اما در این میان بر عده ای از دوستان که پرچمدار فعالیت دانشجویی (یا همان اجتماعی) شدند، ایراداتی داشتم که وارد بودنشان را به بقیه میسپارم و چناچه وارد نباشند، دوست دارم بقیه تشریح دلایلشونو بگن:

  • سامان تقوی سوق

به مناسبت ده اردیبهشت (سالگرد شهادت امیر (برادرم) )

سامان تقوی سوق | جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۵۳ ب.ظ

از افسانه سرایی خوشم نمیآید، نمی خواهم بگویم که او بهترین زمانش بود و نمیخاهم بگویم بدون اشتباه بود. اتفاقا میخواهم بگویم، افرادی شبیه شهدا، همیشه وجود دارند، شهدای که مثل شهدا ستوده نمیشوند ولی کارهایی به مراتب بزرگتر از کارهای شهدا میکنند! اول از هر چیزمثل پارسال، کوتاه از امیر میگویم و بعد از آن شاید(!!) مناسب این روزهای ایران و دانشگاه هایش (بخصوص دانشگاه یاسوج) و فعالین اجتماعیش! میگویم.

مرحوم، که متولد 42 بوده است، زیاد از سن و سالش نمیگذشت به همراه دوستان در شهرمان (سوق) شروع به فعالیت های ضد جکومتی (یا به قول امروزی ها، فعالیت سیاسی) کرده بود و ماحصل فعالیتشان، تنویر اولین شعار مرگ بر شاه، بر دیوارهای شهر می بوده و در همین راستای اعتراضات خود علیه دستگاه شاه مخلوع، بسیج مردم شهر برای سد راه (گردنه ی مجاهدین در سوق) بر استاندار وقت، برای نشان دادن اعتراض خود به سیاست های رژیم شاه بوده هست.

انقلاب که شد و جنگ که آمد، امیر که هنوز نوجوانی 16-17 ساله بود، وارد جبهه های نبرد علیه رژیم صدام شد و در حالی آخرینبار که رفت، به امید برگشت و نامزد کردن، رفته بود، ولی رفت و اینبار پدر (مرحوم) برای برگداندنش، می رود و جنازه اش را به آغوش میکشد و اینگونه رسالت امیر در این دنیا، خیلی زودتر از معمول در سن 19 سالگی به پایان میرسد!

  • سامان تقوی سوق

ده اردیبهشت (شهادت امیر)

سامان تقوی سوق | سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۹:۴۹ ب.ظ
با ‍‍‍‍‍‍‍عرض پوزش بخاطر دیرکرد برای بروز رسانی شب نویس، خدمت دوستان عزیز عرض کنم که به مناسبت ده اردیبهشت ما (سالگرد شهادت برادرم امیر) در حال نگاریدن مطلبی هستم که اولین فرصت که به پایان برسد بر روی وبلاگ گذاشته میشود.
  • سامان تقوی سوق

سخنی با خواهران عزیزم (برادران هم بخوانند)

سامان تقوی سوق | جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۲:۴۶ ق.ظ

برای نشریه دانشجویی آسمان دانشگاه یاسوج

سن نزدیکم با شما، حرف زدن را سخت و سختر میکند و بعد از چند سالی که جسارت دست به قلم شدن را به خودم دادم، بزرگترین جسارتیست که میکنم و البته با استفاده از این قرابت سنی و البته با وجود غیرهمجنس بودنم فکر میکنم بهتر بتوانم قلمی بزنم که شاید جایی مفید و فایده باشد.

چیزی که بنده را به این وا داشت که بخواهم با بانوان محترم چندکلامی را عرض کنم،  مسائل پیش روی بسیاری از قشر هم سن و سالان ما (از هر دو جنس) می باشد، سنی که ما در آن هستیم، ابتدای سن مسئولیت و همچنین اوج سن نیازها و تمایلات طبیعی ما هست. سنی که می توان سن مهاجرت از دوره ی بی مسئولیتی، یعنی دوره قبل از سال اخر دبیرستان، که وظیفه ی اغلب ما این بود که نهایتا در  1 سال تحصیلی تجدید نشویم یا اینکه اگر خیلی درس خوان بودیم، حواسمان باشد معدل نمراتمان کمتر از نوزده و نیم نشود. این دوره با تمام خوشی هایش و مشکلات کوچکش مثل نداشتن یک دوچرخه که برایمان کوه مشکل بود، تمام شد و ما که اغلب برای ورود به دوره مسئولیت پذیری و یا هر سختی دیگری آموزش ندیدیم، حال وارد برهه ای از زندگی شده ایم که حتی برای شخصی ترین مسائلمان گاه باید به غریبه ترین و بی ربط ترین افراد پاسخگو باشیم! نامزد نکردی؟ چند واحد پاس کردی؟ خجالت نمیکشی مرد شدی هنوز این وضع پوشش ات هست؟ شغلی چیزی، پیدا نکردی؟ و... .

فردی که متاسفانه مطابق با نظام آموزش و پروش ما عملا برای این دوره تربیت ویژه ای (و شاید بهتر باشد بگویم مفید) ندیده است، حال به یکبار مثل کسی که هیچ آشنایی با فنون شنا ندارد و بدون هرگونه امکاناتی، در آب عمیق و تند و تیز رودخانه ای انداخته می شود، وارد چنین دوره ای می کنیم، و همه نگاه ها را متمرکز بر روی خود دارد که با این مشکلات چه می کند.

تا اینجای بحث را اینگونه جمعبندی می کنم: همه ی ما هم اکنون در دوره ای از زندگی مان هستیم که با وجود بسیاری از تمایلات و خواست های طبیعی مان، که داریم، و در کنار این موضوع توجه بقیه ی افراد اطرفمان (تقریبا می شود گفت فارغ از غریبه و آشنا)، را بر روی خود داریم. اینها همه شرایطی هست که مشکلات بسیاری برایمان پدیدار میگردد.

حال در این میان معمولا دختران به هر دلیلی، از جمله ترس، این مشکلات برایشان دو چندان و شاید هم چندین برابر میشود، از همین رو ترجیح دادم این نگار را با این نام ارائه دهم.

  • سامان تقوی سوق