اشعار این مجموعه اثر اصلان اصلانیان می باشد.
شب است و چهره ی میهن سیاهه
نشستن در سیاهی ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هر که عاشقه ...
- ۳ نظر
- ۲۸ خرداد ۸۹ ، ۰۱:۳۳
شب است و چهره ی میهن سیاهه
نشستن در سیاهی ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هر که عاشقه ...
شب است و چهره ی میهن سیاهه
نشستن در سیاهی ها گناهه
تفنگم را بده تا ره بجویم
که هر که عاشقه ...
خـوشحالی یک وضعیت خاص ذهـنـی اسـت. هـر فـردی درزنـدگی خـود روزهـایی را تجربه نموده که برایش خوشایندنبوده است. اما ناخرسندی مزمن میتواند سلامتی، شغل و روابط شما را تحت تاثیر قرار دهد.بجزهـرگونه مشکـلات پزشکی یا افسردگی های بلندمـدت که نیازمند تجویزهای طبی و مساعدت حرفه ای می باشند، می توانـیـد مـیزان خوشحالی خود را کنترل نمایید . بـه خـوشـحال بـودن فـکر کـنـیــد تا احساس و ظاهر بهتری بدست آورید. دراین قسمت نکته های وجود دارند که شما را در این کار یاری می نمایند...
خـوشحالی یک وضعیت خاص ذهـنـی اسـت. هـر فـردی درزنـدگی خـود روزهـایی را تجربه نموده که برایش خوشایندنبوده است. اما ناخرسندی مزمن میتواند سلامتی، شغل و روابط شما را تحت تاثیر قرار دهد.بجزهـرگونه مشکـلات پزشکی یا افسردگی های بلندمـدت که نیازمند تجویزهای طبی و مساعدت حرفه ای می باشند، می توانـیـد مـیزان خوشحالی خود را کنترل نمایید . بـه خـوشـحال بـودن فـکر کـنـیــد تا احساس و ظاهر بهتری بدست آورید. دراین قسمت نکته های وجود دارند که شما را در این کار یاری می نمایند...
شب های بیماری پدرم بهانه ای شده بود که بزرگای فامیلمان همه کنار هم بشینیم عمویم می نشست از برادرم می گفت و مادرم به دنبال ایشان از سختی های انتظارش می گفت. مادرم می گفت که با تمام دردها اما چون می دانست پسرش برای از بین بردن استبداد و نه بدست آوردن چیز دیگری فعالیت دارد هرگز به او معترض نشدم و اما گاها شب های زندان دلتنگ و مضطرب می شدم....
شب های بیماری پدرم بهانه ای شده بود که بزرگای فامیلمان همه کنار هم بشینیم عمویم می نشست از برادرم می گفت و مادرم به دنبال ایشان از سختی های انتظارش می گفت. مادرم می گفت که با تمام دردها اما چون می دانست پسرش برای از بین بردن استبداد و نه بدست آوردن چیز دیگری فعالیت دارد هرگز به او معترض نشدم و اما گاها شب های زندان دلتنگ و مضطرب می شدم....
خانه ما پرجمعیت هست اما شما هرگز از سکون و سکوت حاکم بر آن نمی توانید شلوغ بودنش را تشخیص دهید. ما 12 نفر هستیم که هشت نفرمان دقلو هستیم اختلاف سنی ما به جز با برادر بزرگمان (علیرضا) زیاد نیست. علیرضا 8 سال از من که فرزند دوم خانواده هستم بزرگتر است.
پدرم،آخرین باری که او را دیدم را به یاد نمی آورم، علیرضا می گفت که او رفته به سفر روزی بر می گردد. علیرضا همیشه تصویر مقدسی از پدر برایمان می ساخت و بسیار بر این موضوع تاکید می کرد که پدر همیشه مرا را بعنوان یک مدیر مدبر نمونه قبول داشته و از او خواسته که در غیاب او بر بچه ها مدیریت کند.
مادرم که هرگز چیزی ....
خانه ما پرجمعیت هست اما شما هرگز از سکون و سکوت حاکم بر آن نمی توانید شلوغ بودنش را تشخیص دهید. ما 12 نفر هستیم که هشت نفرمان دقلو هستیم اختلاف سنی ما به جز با برادر بزرگمان (علیرضا) زیاد نیست. علیرضا 8 سال از من که فرزند دوم خانواده هستم بزرگتر است.
پدرم،آخرین باری که او را دیدم را به یاد نمی آورم، علیرضا می گفت که او رفته به سفر روزی بر می گردد. علیرضا همیشه تصویر مقدسی از پدر برایمان می ساخت و بسیار بر این موضوع تاکید می کرد که پدر همیشه مرا را بعنوان یک مدیر مدبر نمونه قبول داشته و از او خواسته که در غیاب او بر بچه ها مدیریت کند.
مادرم که هرگز چیزی ....